گردش
ما یعنی من و امین جان و خاله آرزو با عمو بهرام 31 اردیبهشت شب راه افتادیم و
رفتبم خونه ییلاقی آتا جون که تو روستای پدریشون درست کردن که تابستونا هر وقت
خواستیم بریم گردش و تفریح بریم اونجا که خیلی خیلی طبیعت زیبایی داره مخصوصا تو این
فصل که همه جا سر سبزی و گل.دلسای خوشگلم موقع رفتن هم تا نصف راه خواب بودی
بقیه اش رو بیدار شدی آتا هم که منتظر ما بود عمه هام هم رفته بودن اونجا دور هم باشیم
ما هم رسیدیم و شام رو خوردیم و یکم شما هم بازی کردی با آتا و خوابیدیم صبح زود بیدار
شدیم خیلی خیلی قشنگ بود صبح روستا البته خونه آتا داخل روستا نیست و کنار روستا
درست شده و پنجره هاش رو به طبیعت خیلی قشنگ.هوای خیلی خوب و سالمی داشت
خلاصه که به ما خبلب خوش گذشت.دلسای خوشگلم شما هم تا توان داشتی بازی و
شیطونی کردی اینم چند تا عکس گردشمون
اینجا صبح زود بود و دلسای گلم تو خواب ناز
بقیه عکسا رو میذارم ادامه مطلب