گردش 2
14 خرداد همراه عمه رقیه و پسر عمه علی و امیر رفتیم آذرشهر باغ دایی امین جان.
خیلی خوش گذشت اصلا اذیتم نکردی.اونجا کلی بازی کردی ولی هوا خیلی گرم بود
منم که واست غذا برداشته بودم اونجا بهت دادم.تو هم خوب خوردی البته منم تعجب
میکردم که خوب میخوری از اونجا هم رفتیم همون دورو برای باغ دایی اینا یه قنات
قدیمی بود تا یه کم آب برداریم که متاسفانه آبشم کثیف بود.یکم نشستیم و برگشتیم
تبریز تا شوهر عمه و پدر بزرگ و مادر بزرگت هم با ما بییان و شام رو بریم
بیرون تو راه رفتنی به غذا خوری دلسا جونم خوابش برد رسیدیم که غذا خوری
یکم بعدش بیدار شدی و گریه کردی و کلی هم استفراغ لباستم کثیف شد و
خلاصه یکم با مشکل مواجه شدم بعد اون حالت بهتر شد.فکر کنم گرما زده
شده بودی بهر حال بخیر گذشت.
بقیه عکسها در ادامه مطلب
امیر پسر عمه دلسا جون
دلسا خانوم هم به خاطر استفراغش لباسشو کثیف کرد و این طوری تیپ زده بود