دلسا یه دونه مامان و بابا

19 اسفند عروسی دوست گلم ساناز جون که از دوران دبیرستان با هم دوستیم مبارکشون باشه و اما دلسا خوشگلم تو اون روز که واقعا خیلی دختر خوبی بود  مثل یه خانوم فهمیده نشست کنارمو اصلا شلوغی نکرد عاشقتم دخترم انشالله عروسی خودت ...

  البته من که مادر عزیزم دستش از دنیا زود کوتاه شد و از پیشمون پر کشید و رفت و جاش خیلی خالیه کنارمون.آرزوم شادی روحش.روز مادر همه مامانای خوب مبارک باشه.   ...

4 اسفند ماه من و خاله آرزو و دایی بابک تصمیم گرفتیم برای شادی روح مامانمون حلوا بپزیم و بریم وادی رحمت.جاش الان خیلی خالیه کنارمون   ...

3 اسفند همراه با خاله آرزو تو هوای خنک اسفند ماه رفتیم شاهگلی گه خیلی عالی بود   ...

22 بهمن مراسم پاگشای زندایی بود که خدا رو شکر همه چی عالی بود   ...

18 بهمن امسال خاله آرزو و زندایی اومده بودن که تو کارهای تدارکات واسه  مراسم پاگشای زندایی کمکم کنن که اتفاقا سالگرد ازدواجشونم بود و شام  مختصری تدارک دیدم و عمو بهرام هم کیک سالگردشونو خریده بودن و شب دور هم بودیم و ایشالله که 100 سال دیگه هم با هم خوش و خرم باشند   ...

امسال بهترین جشن تولدی بود که من داشتم خدایا ممنونم بابت همسر و دختر گلم    ...