روزهای خوب دختر شیرینم
سلام دختر کوچولوی شیرینم ببخش که خیلی وقت سری به
وبت نزدم الان اومدم که همه مطالب و عکسهای دو ماه رو که
تبودم رو بذارم.اردیبهشت و خرداد.دلسای شیرینم این روزها تو حرف
زدن که پیشرفت بسیار خوبی داشتی یعنی هر کلمه ای رو که
میگم کاملا تکرار میکنی و جمله های دو کلمه ای هم زیاد میگی.
مثل آدیم دلسادی.قربون اون حرف زدنات برم عزیزکم.
و اما بریم سراغ عکسا.
عکسا در ادامه مطلب
گردش سه تاییمون در پارک سردرود که جای خیلی با صفایی
دلسای خوشگلم در حال شیر دادن به عروسکاش.فدای اون مهر و محبتت برم عزیزم
دست بردارم نیستی....
و اما دلسای من که تو راه رفتن خیلی خیلی تنبل شده بود و همش تو بغل من و یا بابایی
بود وقتی میخواستیم پیاده جایی بریم من و بابایی هم تصمیم گرفتیم که واسه ناز گلمون
دوچرخه بخریم تا هم ما خسته نشیم و هم دلسا گوچولو حوصلش سر نره
روز اولی هم میخواستیم دو چرخه رو بذاریم پارکینگ که با اعتراض شدید دلسا
خانوم مواجه شدیم که باید ببریمش توی خونه.که عکسای زیر نشون دهنده اوضاع
دلسا جونم دوچرخت رو از همه وسایل هات بیشتر دوست داری.مبارکت باشه
تو عکسای زیر من و بابایی و دلسا جون رفته بودیم پارک خاقانی که مکان مورد
علاقه بابا امین
عکسهای پایینی هم رفته بودیم پارک رسالت
تو عکسای پایینی هم میرفتیم خونه آتا جون که منم هر جا یه منظره خوب ببینم
عین ندید بدیدا زودی چند تا عکس از دلسای نازم میگیرم
عکسای پایین هم مربوط به سفره حضرت رقیه (ع)خونه دوست خوبم ناهید جون
14,15 خرداد هم رفتیم روستای آتا جون که اون موقع ها طبیعت و هوای عالی داره و خیلی
هم خوش گذشت
20خردا هم سالگرد ذر گذشت مامان نازنینم بود عکس دلسا کنارقبر مامان بزرگش
عکسهای پایینی هم خونه آتا جون هستیم و دلسا خانوم رفته بود ریلکس درست نشسته
بود داخل باغچه حیاط خونه آتا اینا
عکس خوشگل از دو تا دختر خاله خوشگل.آوینا جون تو بغل دلسا جون
دختر خوشگل و خوشتیپم
چند تا عکس هم از موتور سواری و اسب سواری دلسا خانو
شب قدر و دختر نماز خوان من
عکس پایینی هم دلسا و پسر با نمکی به اسم محمد امین.که رفته بودیم امامزاده
سید حمزه .دلسا خانوم با این پسر هم بازی شده بود